سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به سلامت داداش کوچیکم که عزیزمه

به سلامتی داداش کوچیکم...که وقتی حالم بد میشه اشک از چشماش میاد پایین...

بغض میکنه...

بعد مدعی میشه که ازم متنفره

به سلامتی داداش کوچیکم

که وقتی گریمو میبینه

میره تا حمایتم کنه

و به سلامتی داداش کوچیکم که سوختنم رو دید...اما نتونست جلوی سوختنم رو بگیره

به سلامتی داداشم که...وقت موندنم میگفه ازت بدم میاد  و وقت رفتنم میگه نرو...

به سلامتی داداش کوچیکم که...

دشمناش شدیدا دشمن من بودند...

به سلامتی داداشی که وقتی تو بیمارستان بستری بودم میگفت دیگه هیچوقت اذیتش نمیکنم

ولی وقتی میومدم خونه سربه سرم میذاشت

به سلامتی داداشم که دوستش دارم...حتی اگر تنهاشم بذارم

به سلامتی برادر گلم که خشمشم از روی سادگیشه

داداشم...دوستت دارم

واسم غصه نخور...

بغض نکن...

اشک نریز...

اگه اینا حکم زندگیمه...پس من صبورم...نگرانم نباش

به سلامتی تویی اگر میتونستی حامیم بودی و اگه نبودی معناش این بود که نمیتونستی

 


خداحافظ

داداشی منم...همون که یه روزی به ساعت نگاه میکردی تا از سفر برسه

همونم ولی اینبار دیگه برگشتی در کار نیست

برنمیگردم  چون تو هم دیگه منتظر اومدنم نیستی

منم تو خیال اومدن نیستم

قصه ی رفتنم از وقتی شروع شد...که تو باهام بودی

گفتم داداشم هوامو داره...گفتن داداشت کو؟؟؟

برگشتم نبودی....کل کوچه رو گشتم...محله ها رو گشتم...نبودی

درست وقتی لازمت داشتم رفتی

روز بعدش توی دعوا گفتی خواهرم هوامو داره...جلو اومدم گفتم راس میگه...نمیذارم باهاش بد باشید

اما وقتی بازیتون شروع شد ...رفتم...با این تفاوت من سایه موجا گذاشم و رفتم

ولی تو هیچیتو جا نذاشتی جز خاطرات تلخت...

تو دنبالم گشتی و ندید بالای کوچه با چه گریه ای داشتم میرفتم...با چه زحمتی ساکم را میبردم

من گشتم نبودی ولی تو گشتی و ندیدی...داداششش...خداحافظ


کجا بود

توو به خدا زجرم بدید...عذابم بدید

ولی نگید برادرته

اگه برادرمه پس اون روزا کجا بود

اون روزکه همسایه یه نگاه به برادرم کرد و یه سیلی زد بهم

اون روزکه صاحب خونه جلو چشم برادرم النگوهام رو واسه کرایه خونه برداشت

اون روز که دعوام شد و با صورت خونی برگشتم خونه

اون روزا برادرم کجابود؟


دیر آمدیییی

برادرجان...دیر آمدی

از آن روز که من چشمبستم و تو قایم شدی دنبالت میگردم

نوبت توست...چشمهایت را ببندمن میروم

اما بعد از این یا من برنمیگردم و یا تو هرگز چشمانت را باز نمیکنی

 


وجدانت آسوده باشد

وجدانت آسوده باشد...

برو...........

من هنوزهم میتوانم روی پای خودم بایستم

من هنوز هم میتوانم خودم بلند شوم

ببین....من هنوز هم میتوانم

و همیشه خواهم توانست

میدانی چرا؟

خدای من تنها تکیه گاهم است

به من قدرت توانستن داد

و تو..........آسوده باش

چون من هنوزهم میتوانم ببخشم