حالت بد است....؟به من چه!!!!!!!!!
وقتی خبر رسید که حالت بد است...
وقتی خبر رسید...
گریه کردم...اشک ریختم...دعایت کردم...
پس تو چرا...وقتی فهمیدی برایم مهمی،با ارزشی...
حالت بد شد
من برای بهبود حالت دعا کردم و خدا دوستم داشت
چون دعایم مستجاب شد و دیگر دوستت ندارم
من برای کسی گریه کردم که هیچوقت ندیدم قطره ای اشک برایم نریخت و برای کسی دعا کردم که هرگز دعایم نکن
من حسابم جداست...
ولی کاش تو حداقل دل کسی را که به وجودت دلخوش بود نمیشکستی
تو حسابت جداست...
حالا سکوت من آغاز میشود...اما تو هیچوقت نفهمیدی که سکوت من با بقیه ی سکوت ها فرق دارد
منتظر جواب نباش...من هرگز به حرف نمی آیم
من روزهایی را که دوستت داشتم حاشا میکنم...و راهم را از تو جدا میکنم
من فراموش کردم گذشته ام را
"حالت بد است ؟انشاالله خوب میشوی "این تنها جمله ایست که میتوانم در جواب تمام بد حالی هایت بگویم
دیر است منتظر نباش هرگز اشتباهم را تکرار نمیکنم و دوستت نخواهم داشت
حالت بد است...؟به من چه!دعایت میکنم بهتر شوی...بهتر از قبل...بهتر از همیشه
اما من طبیب تو نیستم پس انقدر روبه روی من ناله نکن
حالت بداست.........................؟خب این که میگویی یعنی چه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟