سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلسنگی

دلم رو شکست...

بخشیدمش و دعا کردم:اونی که دلم رو شکست هیچوقت دلش شکسته نشه

اما...

نمیدانم چرا؟؟؟

همه اش فکر میکنم برگردد...

روزی که تمام جاهای خالی را با اشک هایم پر کردم و دیگر جایش خالی نیست

برمیگردد

و من اشک میریزم و میخندم و میگویم...کجا بودی؟؟؟

من به اشک هایم عادت کرده ام

برووووو،زیادی دیر است

برمیگردد درست وقتی که جای خالی اش را با قطره های اشکم پر کرده ام

و به او میگویم:قلبم فراموش کرده تمام خاطرش را...

دلش میگیرد...اما نه به اندازه ی من

من جای خالی اش را مدت ها خالی نگهداشته بودم

ولی او تمام جاهای خالی اش را پر نگه میداشت

من سراغش را میگرفتم

ولی او نشانش را گم میکرد

من فراموشش کردم ولی او حاشایم کرد

او مرا شکست

میدانم برمیگردد

یک روز که دیگر از همه ی تلاش هایم دست برداشته ام

و همه ی جاهای خالی را پر کرده ام

اما من باز هم با صبوری حرفهایش را گوش میدهم

اما میترسم یک روز...وقتی جسمم زیر قبر است روحم آزرده شود وقتی که...سنگدلی هایش را ببینم

میترسم روحم عذاب ببیند

به او بگویید نزدیک مزارم نایستد

نکند صدای گریه ام بپیچد در میان شهر

بگویید حلالش کردم...

اما دیگر هیچوقت قلب شکسته ام را بخاطرش شکسته تر نمیکند

به او بگویید دیر آمد

بگویید برود قلب من فراوش کرده است تمام خاطراتش را...

او مرا شکست...عیبی ندارد...اما ای کاش هیچوقت برنگردد

هیچوقت

و من هیچوقت حسرت بودنش را نخواهم خورد

چون او خودش نخواست بماند...اما من هنوز هم همانجایی که بودم هستم

 


رهایت میکنم در اسرع وقت...خودت خواستی نه من

نمیگویم چرا اینگونه خواستی...

باشد شاید از نظر تو کارهای من گناه کبیره باشد

ولی یقین دارم که خدا کارهای من را خطا نمیداند

برایم سخت است ولی رهایت میکنم در اسرع وقت...این را خودت خواستی نه من

رهایت میکنم...و دیگر صدایم هم که بزنی به پشت برنمیگردم...

رهایت میکنم...و گوش هایم را محکم میگیرم تا فریادهایت را نشنوم...

سختم است دلم را به کسی خوش کنم...که غرق شدنم را با لذت تماشا میکند

سختم است برای کسی بال بال بزنم که بال هایم را شکست

سختم است نشان کسی را بگیرم که خودش را از من گم میکند

در اسرع وقت رهایت خواهم کرد و دیگر هرگز گوشهایم را محتاج شنیدن صدایت نمیکنم

رهایت میکنم و دیگر واکنش های تو به حالم فرقی ندارد...

هرطور دوست داری رفتار کن...

چون دیگر آنقدر  برایم مهم نیستی که کارهایت دلم را بشکند

خدا صله ی رحم را گناه نمیداند...بلکه واجب فرموده است

ولی نمیدانم چرا صله ی رحمم هم یک جور گناه محسوب میشود؟!وقتی که حالت را میپرسم و تو ساکتی...

نکند گناه کرده ام و نمیفهمم...